۲۸۹ بار خوانده شده

رباعی شمارهٔ ۹۲

خاک سر کوی آن بت مشکین خال
می‌بوسیدم شبی به امید وصال

پنهان ز رقیب آمد و در گوشم گفت:
می‌خور غم ما و خاک بر لب میمال
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:رباعی شمارهٔ ۹۱
گوهر بعدی:رباعی شمارهٔ ۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.