۳۰۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۵۲

جانا، نظری به ما نکردی
با خویشتن آشنا نکردی

یکدم به مراد ما نبودی
یک کار برای ما نکردی

یک وعدهٔ خود بسر نبردی
یک حاجت ما روا نکردی

ما را به وصال وعده دادی
و آن وعدهٔ خود وفا نکردی

هر لابه، که بر در تو کردیم
نشنیدی و گوش وا نکردی

در کوی تو آمدیم و ما را
بر خاک درت تو جا نکردی

پس در دل تو چگونه گنجم؟
چون بر در خود رها نکردی

درد دل خستهٔ عراقی
دیدی، به کرم دوا نکردی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.