۳۲۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲۸

ای آرزوی جان و دلم ز آرزوی تو
بیمار گشته به نشود جز به بوی تو

باری، بپرس حال دل ناتوان من
بنگر: چگونه می‌تپد از آرزوی تو؟

از آرزوی روی تو جانم به لب رسید
بنمای رخ، که جان بدهم پیش روی تو

حال دل ضعیف چنین زار کی شدی؟
گر یافتی نسیم گلستان کوی تو

در راه جست و جوی تو هر جانبی دوید
در ره بماند و راه نیاورد سوی تو

از لطف تو سزد که کنون دست گیریش
چون بازمانده، گمشده در جست و جوی تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.