۳۰۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۵

تا کی همه مدح خویش گوییم؟
تا چند مراد خویش جوییم؟

بر خیره قصیده چند خوانیم؟
بیهوده فسانه چند گوییم؟

ای دیده بیا، که خون بگرییم
وی بخت، بیا، که خوش بموییم

ما را چو به کام دشمنان کرد
آن یار که دوستدار اوییم

نگذاشت که با سگان کویش
گرد سر کوی او بپوییم

دانم که روا ندارد آن خود
کز باغ رخش گلی ببوییم

زین به نبود، کز آب دیده
خیزیم و گلیم خود بشوییم؟

گردی است به راه در، عراقی
آن گرد ز راه خود بروبیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.