۳۰۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۹

ما دگرباره توبه بشکستیم
وز غم نام و ننگ وارستیم

خرقهٔ صوفیانه بدریدیم
کمر عاشقانه بر بستیم

در خرابات با می و معشوق
نفسی عاشقانه بنشستیم

از می لعل یار سرمستیم
وز دو چشمش خمار بشکستیم

شاید ار شور در جهان فگنیم
کر می لعل یار سر مستیم

چون بدیدیم آفتاب رخش
از طرب، ذره‌وار، بر جستیم

چنگ در دامن شعاع زدیم
تا بدان آفتاب پیوستیم

ذره بودیم، آفتاب شدیم
از عراقی چو مهر بگسستیم

این همه هست، خود نمی‌دانیم
کین زمان نیستیم یا هستیم؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.