۴۵۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۳

آشکارا نهان کنم تا چند؟
دوست می‌دارمت به بانک بلند

دلم از جان نخست دست بشست
بعد از آن دیده بر رخت افکند

عاشقان تو نیک معذورند
زانکه نبود کسی تو را مانند

دیده‌ای کو رخ تو دیده بود
خواه راحت رسان و خواه گزند

ای ملامت کنان مرا در عشق
گوش من نشنود ازین سان پند

گرچه من دور مانده‌ام ز برت
با خیال تو کرده‌ام پیوند

آن چنان در دلی که پنداری
ناظرم در تو دایم، ای دلبند

تو کجایی و ما کجا هیهات!
ای عراقی، خیال خیره مبند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.