۴۰۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۲

پشت بر روزگار باید کرد
روی در روی یار باید کرد

چون ز رخسار پرده برگیرد
در دمش جان نثار باید کرد

پیش شمع رخش چو پروانه
سوختن اختیار باید کرد

از پی یک نظاره بر در او
سال‌ها انتظار باید کرد

تا کند یار روی در رویت
دلت آیینه‌وار باید کرد

تات در بوته‌زار بگدازد
قلب خود را عیار باید کرد

تا نهد بر سرت عزیزی پای
خویش، چون خاک خوار باید کرد

ور تو خود را ز خاک به دانی
خود تو را سنگسار باید کرد

تا دهی بوسه بر کف پایش
خویشتن را غبار باید کرد

دشمنی کت ز دوست وا دارد
زودت از وی فرار باید کرد

ور ز چشمت نهان بود دشمن
پس دو چشمت چهار باید کرد

دشمن خود تویی، چو در نگری
با خودت کارزار باید کرد

چون عراقی ز دست خود فریاد
هر دمت صدهزار باید کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.