۳۷۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۲۶

از مشک سوده دام بر آتش نهاده‌ئی
یا جعد مشک فام بر آتش نهاده‌ئی

زلفت بر آب شست فکندست یا ز زلف
بر طرف دانه دام بر آتش نهاده‌ئی

بازم بطره از چه دلاویز می‌کنی
چون فلفلم مدام بر آتش نهاده‌ئی

زان لعل آبدار که همرنگ آتشست
نعلم علی‌الدوام بر آتش نهاده‌ای

هم فلفلت بر آتش و هم نعل تافتست
بر نام من کدام بر آتش نهاده‌ئی

دلهای شیخ و شاب بخون در فکنده‌ئی
جانهای خاص و عام بر آتش نهاده‌ئی

از زلف مشکبوی تو مجلس معطرست
گوئی که عود خام بر آتش نهاده‌ئی

آبی بر آتشم زن از آن آتش مذاب
کاب و گلم تمام بر آتش نهاده‌ئی

چون آبگون قدح ز می آتش نقاب شد
پنداشتم که جام بر آتش نهاده‌ئی

خواجو برو به آب خرابات غسل کن
گر رخت ننگ و نام بر آتش نهاده‌ئی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.