۳۷۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۱۴

ای میان تو چو یک موی و دهان یکسر موی
نتوان دیدن از آن موی میان یک سر موی

بی‌میان و دهن تنگ تو از پیکر و دل
زین ندارم به جز از موئی وزان یک سر موی

ناوک چشم تو گر موی شکافد شاید
کابروت فرق ندارد ز کمان یک سر موی

تو بهنگام سخن گر نشوی موی شکاف
کس نیابد ز دهان تو نشان یک سر موی

ور نیاید دهنت در نظر ای جان جهان
نکنم میل سوی جان و جهان یک سر موی

تاب تیر تو ندارم که ندارد فرقی
ناوک غمزه‌ات از نوک سنان یک سر موی

زاهد صومعه در حلقهٔ زنار شود
گر شود از سر زلف تو عیان یک سر موی

نکشد این دل دیوانه سودائی من
سر از آن سلسله مشک فشان یک سر موی

خواجو ار زانکه بهر موی زبانی گردد
نکند از غم عشق تو بیان یک سر موی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.