۳۳۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۱۳

ای سبزه دمانیده بگرد قمر از موی
سر سبزی خط سیهت سر بسر از موی

جز پرتو رخسار تو از طره شبرنگ
هرگز نشنیدیم طلوع قمر از موی

بر طرف بناگوش تو آن سنبل مه پوش
افکنده دو صد سلسله بر یکدگر از موی

بی‌موی میانت تن من در شب هجران
چون موی میانت شده باریکتر از موی

موئی ز میانت سر موئی نکند فرق
تا ساخته‌ئی موی میانرا کمر از موی

موئیست دهان تو و از موی شکافی
هنگام سخن ریخته لؤلؤی تر از موی

بیرون ز میان تو که ماننده موئیست
کس بر تن سیمینت نبیند اثر از موی

خواجو چو بوصف دهنت موی شکافد
یک نکته نگوید ز دهانت مگر از موی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.