۳۵۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۷۴

خوشا شراب محبت ز ساغر ازلی
قدح بروی صبوحی کشان لم یزلی

ز دست ساقی تحقیق اگر خوری جامی
شراب را ابدی دان و جام را ازلی

بزیر جامه چو زنار بینمت چون شمع
چه سود راندن مقراض و خرقهٔ عسلی

مشو بحسن عمل غره و بزهد مناز
که خواندت خرد پیر زاهد عملی

ز آب و گل نشود چون تو لعبتی پیدا
ندانم از چه گلی دانمت که از چگلی

چگونه از سر کویت کنم جلای وطن
که هست سوز درونم خفی و گریه جلی

کجا ز زلف تو پیوند بگسلد دل من
که کار زلف تو دل بندیست و دل گسلی

محب روی توام در جواب دعوی عشق
دل شکسته وکیلست و جان خسته ولی

متاب روی ز خواجو که زلف هندویت
بخورد خون دل ریشش از سیاه دلی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.