۳۰۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۶۵

خیز و در بحر عدم غوطه خور و ما را بین
چشم موج افکن ما بنگر و دریا را بین

اگر از عالم معنی خبری یافته‌ئی
برگشا دیده و آن صورت زیبا را بین

چه زنی تیغ ملامت من جان افشانرا
عیب وامق مکن و طلعت عذرا را بین

حلقهٔ زلف چو زنجیر پریرویان گیر
زیر هر موی دلی واله و شیدا را بین

باغبان گر ز فغان منع کند بلبل را
گو نظر باز کن و لاله حمرا را بین

ای سراپرده بدستان زده بر ملک فنا
علم از قاف بقا برکش و عنقا را بین

گر بدل قائل آن سر و سهی بالائی
سر برآر از فلک و عالم بالا را بین

چون درین دیر مصور شده‌ئی نقش پرست
شکل رهبان چکنی نقش مسیحا را بین

دفتر شعر چه بینی دل خواجو بنگر
سخن سحر چه گوئی ید بیضا را بین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.