۳۶۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۴۱

نه درد عشق می‌یارم نهفتن
نه ترک عشق می‌یارم گرفتن

نگردد مهر دل در سینه پنهان
بگل خورشید چون شاید نهفتن

غریبست از کسانی کاشنایند
حدیث خویش با بیگانه گفتن

اگر فراش دیری فرض عینست
بمژگانت در میخانه رفتن

بگو با نرگس میگون که پیوست
نشاید مست در محراب خفتن

بود کارم بیاد درج لعلت
بالماس زبان دردانه سفتن

مقیمان در میخانه خواجو
چه حاجتشان بکوی کعبه رفتن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.