۳۲۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۱۶

ای رخ تو قبلهٔ خورشید پرستان
پرتو روی چو مهت شمع شبستان

تشنه به خون من بیچارهٔ مسکین
سنبل سیراب تو برطرف گلستان

با گل رویت چه زند لاله و نسرین
با سر کویت چه کنم گلشن و بستان

طلعت خورشید و شست یا قمرست این
پستهٔ شکر شکنت یا شکرست آن

ای تنم از پای در آورده بافسوس
وی دلم از دست برون برده بدستان

سوز غم عشق تو در مجلس رندان
یاد می لعل تو در خاطر مستان

گرمیم از پای در آرد نبود عیب
در سر سرخاب رود رستم دستان

خواجو اگر جان بدهد در غم عشقت
داد وی از زلف کژ سر زده بستان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.