۳۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۱۲

درد دل خویش با که گویم
داد دل خویش از که جویم

چون چهره بخون دیده شستم
دست از دل خسته چون نشویم

کر گشت فلک ز های هایم
پرگشت جهان ز های و هویم

دادم بهوای روی او دل
تا دیده چه آورد برویم

از ناله نحیف‌تر ز نالم
وز مویه ضعیف‌تر ز مویم

تا چند ز دور چرخ نالم
تا کی ز غم زمانه مویم

با تست مقیم گفت و گویم
وز تست مدام جست و جویم

از حسن تو هیچ کم نگردد
گر زانکه نظر کنی بسویم

بگذار که شکرت ببوسم
پیش آی که عنبرت ببویم

تا چند زنی مرا بچوگان
آخر نه من شکسته گویم

در کوزه چو می نماند خواجو
یک کاسه بیاور از سبویم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.