۴۲۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۰۲

داریم دلی پر غم و غمخوار نداریم
وز مستی و بی خویشتنی عار نداریم

ما را نه ز دین آر بشارت نه ز دینار
کاندیشه ز دین و غم دینار نداریم

تا منزل ما کوی خرابات مغان شد
خلوت به جز از خانه خمار نداریم

بیدار بسر بردن و تا روز نخفتن
سودی نکند چون دل بیدار نداریم

بازاری از آنیم که با ناله و زاری
داریم سری و سر بازار نداریم

از ما سخن یار چه پرسید که یکدم
بی یار نئیم و خبر از یار نداریم

ما را به جز از آه سحر همنفسی نیست
زیرا که جز او محرم اسرار نداریم

در دل به جز آزار نداریم ولیکن
مرهم به جز از یار دلازار نداریم

باز آی که بی روی تو ای یار سمن بوی
برگ سمن و خاطر گلزار نداریم

آزردن و بیزار شدن شرط خرد نیست
بیزار مشو چون ز تو آزار نداریم

با هیچکس انکار نداریم چو خواجو
ز آنروی که با هیچکسی کار نداریم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.