۴۵۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۹۷

باز چون بلبل بصد دستان ببستان آمدیم
باز چون مرغان شبگیری خوش الحان آمدیم

گر بدامن دوستان گل می‌برند از بوستان
ما بکام دوستان با گل ببستان آمدیم

آستین افشان برون رفتیم چون سرو از چمن
دوستان دستی که دیگر پای کوبان آمدیم

همچو گل یک سال اگر کردیم غربت اختیار
مژده بلبل را که دیگر با گلستان آمدیم

از میان بوستان چو بید اگر لرزان شدیم
بر کنار چشمه چون سرو خرامان آمدیم

چشم روشن گشته‌ایم اکنون که بعد از مدتی
از چه کنعان بسوی ماه کنعان آمدیم

جان ما گر ما برفتیم از سر پیمان نرفت
ساقیا پیمانه ده چون ما به پیمان آمدیم

گر پریشان رفته‌ایم اکنون تو خاطر جمع دار
کاین زمان بر بوی آن زلف پریشان آمدیم

صبر در کرمان بسی کردیم خواجو وز وطن
رخت بر بستیم و دیگر سوی کرمان آمدیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.