۳۴۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۶۸

مدام آن نرگس سرمست را در خواب می‌بینم
عجب مستیست کش پیوسته در محراب می‌بینم

اگر خط سیه کارش غباری دارد از عنبر
چرا آن زلف عنبربیز را در تاب می‌بینم

اگر چه واضع خطست این مقلهٔ چشمم
ولیکن پیش یاقوتت ز شرمش آب می‌بینم

دلم همچون کبوتر در هوا پرواز می‌گیرد
چو تاب و پیچ آن گیسوی چون مضراب می‌بینم

نسیم خلد یا بوی وصال یار می‌یابم
بهشت عدن یا منزلگه احباب می‌بینم

مرا گویند کز عناب خون ساکن شود لیکن
من این سیلاب خون زان لعل چون عناب می‌بینم

برین در پای برجا باش اگر دستت دهد خواجو
که من کلی فتح خویش در این باب می‌بینم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.