۳۷۲ بار خوانده شده
عشق آن بت ساکن میخانه میگرداندم
جان غمگین در پی جانانه میگرداندم
آشنائی از چه رویم دور میدارد ز خویش
چون ز خویش و آشنا بیگانه میگرداندم
ترک رومی روی زنگی موی تازی گوی من
هندوی آن نرگس ترکانه میگرداندم
بسکه میترساند از زنجیر و پندم میدهد
عاقل بسیار گو دیوانه میگرداندم
دانهٔ خالش که بر نزدیک دام افتاده است
با چنان دامی اسیر دانه میگرداندم
آتش دل هر شبی دلخسته و پر سوخته
گرد شمع روش چون پروانه میگرداندم
آرزوی گنج بین کز غایت دیوانگی
روز و شب در کنج هر ویرانه میگرداندم
با خرد پیمان من بیزاری از پیمانه بود
ویندم از پیمان غم پیمانه میگرداندم
من بشعر افسانه بودم لیکن این ساعت بسحر
نرگس افسونگرش افسانه میگرداندم
اشتیاق لعل گوهر پاش او در بحر خون
همچو خواجو از پی دردانه میگرداندم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
جان غمگین در پی جانانه میگرداندم
آشنائی از چه رویم دور میدارد ز خویش
چون ز خویش و آشنا بیگانه میگرداندم
ترک رومی روی زنگی موی تازی گوی من
هندوی آن نرگس ترکانه میگرداندم
بسکه میترساند از زنجیر و پندم میدهد
عاقل بسیار گو دیوانه میگرداندم
دانهٔ خالش که بر نزدیک دام افتاده است
با چنان دامی اسیر دانه میگرداندم
آتش دل هر شبی دلخسته و پر سوخته
گرد شمع روش چون پروانه میگرداندم
آرزوی گنج بین کز غایت دیوانگی
روز و شب در کنج هر ویرانه میگرداندم
با خرد پیمان من بیزاری از پیمانه بود
ویندم از پیمان غم پیمانه میگرداندم
من بشعر افسانه بودم لیکن این ساعت بسحر
نرگس افسونگرش افسانه میگرداندم
اشتیاق لعل گوهر پاش او در بحر خون
همچو خواجو از پی دردانه میگرداندم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.