۳۱۲ بار خوانده شده
گر نگویم دوستی از دوستانت بودهام
سالها آخر نه مرغ بوستانت بودهام
گر چه فارغ بودهام چون نسر طایر ز آشیان
تا نپنداری که دور از آشیانت بودهام
هر کجا محمل بعزم ره برون آوردهئی
چون جرس دستانسرای کاروانت بودهام
گر تو پاس خاطرم داری و گرنه حاکمی
زان تصور کن که هر شب پاسبانت بودهام
گر چه از رویت چو گیسو برکنار افتادهام
چون کمر پیوسته در بند میانت بودهام
کشتهٔ تیغ جهان افروز مهرت گشتهام
تشنهٔ آب جگر تاب سنانت بودهام
از گذار من چرا بر خاطرت باشد غبار
کز هواداری غبار آستانت بودهام
گر شکر خائی کنم بر یاد لعلت دور نیست
زانکه عمری طوطی شکر ستانت بودهام
همچو خواجو ای ، بسا شبها که از شوریدگی
دسته بند سنبل عنبرفشانت بودهام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
سالها آخر نه مرغ بوستانت بودهام
گر چه فارغ بودهام چون نسر طایر ز آشیان
تا نپنداری که دور از آشیانت بودهام
هر کجا محمل بعزم ره برون آوردهئی
چون جرس دستانسرای کاروانت بودهام
گر تو پاس خاطرم داری و گرنه حاکمی
زان تصور کن که هر شب پاسبانت بودهام
گر چه از رویت چو گیسو برکنار افتادهام
چون کمر پیوسته در بند میانت بودهام
کشتهٔ تیغ جهان افروز مهرت گشتهام
تشنهٔ آب جگر تاب سنانت بودهام
از گذار من چرا بر خاطرت باشد غبار
کز هواداری غبار آستانت بودهام
گر شکر خائی کنم بر یاد لعلت دور نیست
زانکه عمری طوطی شکر ستانت بودهام
همچو خواجو ای ، بسا شبها که از شوریدگی
دسته بند سنبل عنبرفشانت بودهام
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.