۳۲۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۰۳

گر گنج طلب داری از مار مترس ای دل
ور خرمن گل خواهی از خار مترس ای دل

چون زهد و نکونامی بر باد هوا دادی
از طعنهٔ بدگویان زنهار مترس ای دل

از رندی و بدنامی گر ننگ نمی‌داری
از فخر طمع برکن وز عار مترس ای دل

گر طالب دیداری از خلد برین بگذر
ور نور بدست آمد از نار مترس ای دل

چون نرگس بیمارش خون می‌خور اگر مستی
ور زانکه شود جانت بیمار مترس ای دل

گر همدم منصوری رو لاف انا الحق زن
چون دم زنی از وحدت از دار مترس ای دل

جان را چو فدا کردی از تن مکن اندیشه
چون ترک شتر گفتی از بار مترس ای دل

قول حکما بشنو کاندم که قدح نوشی
اندک خور و از مستی بسیار مترس ای دل

صد بار ترا گفتم کامروز که چون خواجو
اقرار نمی‌کردی ز انکار مترس ای دل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.