۳۷۲ بار خوانده شده

بخش ۵۳

چو پیروز شد سوی ایران کشید
بر شهریار دلیران کشید

به روز چهارم به آموی شد
ندیدی زنی کو جهانجوی شد

به آموی یک چند بنشست و بود
به دلش اندرون داوریها فزود

یکی نامه سوی برادر بدرد
نوشت و زهر کارش آگاه کرد

نخستین سخن گفت بهرام گرد
به تیمار و درد برادر بمرد

تو را و مرا مزد بسیار باد
روان وی از ما بی‌آزار باد

دگر گفت با شهریار بلند
بگوی آنچ از من شنیدی ز پند

پس ما بیامد سپاهی گران
همه نامداران جنگاوران

برآن گونه برگاشتمشان ز رزم
که نه رزم بینند زان پس نه بزم

بسی نامور مهتران با منند
نبادی که آید بریشان گزند

نشستم به آموی تا پاسخم
بیارد مگر اختر فرخم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵۲
گوهر بعدی:بخش ۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.