۳۷۲ بار خوانده شده
ای دو چشم خوش پر خواب تو درخوابی خوش
وی دو زلف کژ پر تاب تو درتابی خوش
خفته چون چشم تو در هرطرفی بیماری
وانگه از قند تو درحسرت جلابی خوش
همچو زلف سیه و روی جهان افروزت
نتوان دید شبی تیره و مهتابی خوش
نرگست فتنهٔ هر گوشه نشینست مقیم
خوابگه ساخته بر گوشهٔ محرابی خوش
تا برفت از نظرم چشم خوش پرخوابت
در شب هجر نکردم نفسی خوابی خوش
بجز از مردم چشمم که بخونم تشنهست
بیتو برلب نچکاندست کسم آبی خوش
گوش کن شرح شرف نامهٔ مهر از خواجو
زانکه باشد صفت مهر رخت بابی خوش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
وی دو زلف کژ پر تاب تو درتابی خوش
خفته چون چشم تو در هرطرفی بیماری
وانگه از قند تو درحسرت جلابی خوش
همچو زلف سیه و روی جهان افروزت
نتوان دید شبی تیره و مهتابی خوش
نرگست فتنهٔ هر گوشه نشینست مقیم
خوابگه ساخته بر گوشهٔ محرابی خوش
تا برفت از نظرم چشم خوش پرخوابت
در شب هجر نکردم نفسی خوابی خوش
بجز از مردم چشمم که بخونم تشنهست
بیتو برلب نچکاندست کسم آبی خوش
گوش کن شرح شرف نامهٔ مهر از خواجو
زانکه باشد صفت مهر رخت بابی خوش
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.