۳۱۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۵۱

رقم ز غالیه بر طرف لاله زار مکش
ز نافه ختنی نقش بر عذار مکش

به خون دیدهٔ ما ساعد نگارین را
بیا و رنگ کن و زحمت نگار مکش

بقصد کشتن ما خنجر جفا و ستم
اگر چنانکه کشی تیغ انتظار مکش

ز بار خاطرم ای ساربان تصور کن
مکن شتاب و شتر را بزیر بار مکش

چو نیست پای برون رفتنم ز منزل دوست
بخنجرم بکش و ناقه را مهار مکش

چو از رخش گل صد برگ می‌توان چیدن
مرو بطرف گلستان و رنج خار مکش

مدام چون ز می عشق مست و مدهوشی
بریز باده و درد سر خمار مکش

گرت ز غیرت بلبل خبر بود چو صبا
ببوستان مرو و جیب شاخسار مکش

بروزگار توان یافت کام دل خواجو
بترک کام کن و جور روزگار مکش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.