۳۳۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۲۵

مشنو که چراغ دل من روی تو نبود
یا میل من سوخته دل سوی تو نبود

مشنو که هر آنکس خبر از عالم جانست
آئینه جانش رخ دلجوری تو نبود

مشنو که سر زلف عروسان بهاری
آشفتهٔ آن سنبل گلبوی تو نبود

مشنو که دل خستهٔ دیوانه ما را
شوریدگی از سلسلهٔ موی تو نبود

مشنو که گر آن طرهٔ زنگی وش هندوست
ترک فلکی بندهٔ هندوی تو نبود

مشنو که چو در گوشهٔ محراب کنم روی
چشمم همه در گوشهٔ ابروی تو نبود

مشنو که گر از هر دو جهان روی بتابم
مقصود من از هر دو جهان روی تو نبود

مشنو که شبی تا سحر از آتش سودا
منزلگه من خاک سر کوی تو نبود

مشنو که پریشانی و بیماری خواجو
از زلف کژ و غمزهٔ جادوی تو نبود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.