۳۴۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۷۲

چون ترک من سپاه حبش برختن زند
از مشگ سوده سلسله بر نسترن زند

کار دلم چو طرهٔ مشگین مشگ بیز
برهم زند چو سنبل تر بر سمن زند

گر بگذرد بچین سر زلف او صبا
هر لحظه دم ز نافهٔ مشگ ختن زند

لعلش بگاه نطق چو گوهرفشان شود
صد طعنه بر طویلهٔ در عدن زند

در آرزوی عارض و بالاش عندلیب
هنگامه بر فراز گل و نارون زند

هر شب فضای کوی تو خلوتسرای ماست
آری اویس نوبت عشق از قرن زند

ای باغبان ز غلغل بلبل عجب مدار
سلطان گل چو خیمه بصحن چمن زند

خواجو چو زیر خاک شود در هوای تو
از سوز سینه آتش دل در کفن زند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.