۳۰۸ بار خوانده شده
ز حال بیخبرانت خبر نمیباشد
بکوی خسته دلانت گذر نمیباشد
ز اشک و چهره مرا سیم و زر شود حاصل
ولیک چشم تو بر سیم و زر نمیباشد
سری بکلبهٔ احزان ما فرود آور
گرت ز نالهٔ ما دردسر نمیباشد
دو هفته هست که رفتی ولی بنامیزد
مه دو هفته ازین خوبتر نمیباشد
نه ز آب و خاک مجسم که روح پاکی از آنکه
بدین لطافت و خوبی بشر نمیباشد
بشب رسید مرا روز عمر بیتو ولیک
شب فراق تو گوئی سحر نمیباشد
توام جگر مخور ارزانکه من خورم شاید
که قوت خسته دلان جز جگر نمیباشد
بحسن خویش ترا چون نظر بود چه عجب
گرت بجانب خواجو نظر نمیباشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
بکوی خسته دلانت گذر نمیباشد
ز اشک و چهره مرا سیم و زر شود حاصل
ولیک چشم تو بر سیم و زر نمیباشد
سری بکلبهٔ احزان ما فرود آور
گرت ز نالهٔ ما دردسر نمیباشد
دو هفته هست که رفتی ولی بنامیزد
مه دو هفته ازین خوبتر نمیباشد
نه ز آب و خاک مجسم که روح پاکی از آنکه
بدین لطافت و خوبی بشر نمیباشد
بشب رسید مرا روز عمر بیتو ولیک
شب فراق تو گوئی سحر نمیباشد
توام جگر مخور ارزانکه من خورم شاید
که قوت خسته دلان جز جگر نمیباشد
بحسن خویش ترا چون نظر بود چه عجب
گرت بجانب خواجو نظر نمیباشد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.