۴۰۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۳

هر کو بصری دارد با او نظری دارد
با او نظری دارد هر کو بصری دارد

آنکو خبری دارد در بیخبری کوشد
در بیخبری کوشد هر کو خبری دارد

شیرین شکری دارد آن خسرو بت رویان
آن خسرو بت رویان شیرین شکری دارد

چون ما دگری دارد آن فتنه بهر جائی
آن فتنه بهر جائی چون ما دگری دارد

هر کس که سری دارد جان در قدمش بازد
جان در قدمش بازد هر کس که سری دارد

دل گر خطری دارد از جان خطرش نبود
از جان خطرش نبود دل گر خطری دارد

مهر قمری دارد باز این دل هر جائی
باز این دل هر جائی مهر قمری دارد

عزم سفری دارد از ملک درون جانم
از ملک درون جانم عزم سفری دارد

آنکو هنری دارد از عیب نیندیشد
از عیب نیندیشد آنکو هنری دارد

روشن گهری دارد چشمی که ترا بیند
چشمی که ترا بیند روشن گهری دارد

خواجو نظری دارد با طلعت مه رویان
با طلعت مه رویان خواجو نظری دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.