۳۷۶ بار خوانده شده

بخش ۲۰

دبیر جهاندیده را پیش خواند
بران پیشگاه بزرگی نشاند

بفرمود تا نامه پاسخ نوشت
بیاراست چون مرغزار بهشت

ز بس بند و پیوند و نیکو سخن
ازان روز تا روزگار کهن

چوگشت از نوشتن نویسنده سیر
نگه کرد قیصر سواری دلیر

سخن گوی و روشن دل و یادگیر
خردمند و گویا و گرد و دبیر

بدو گفت رو پیش خسرو بگوی
که ای شاه بینا دل و راه جوی

مرا هم سلیحست و هم زر به گنج
نیاورد باید کسی را به رنج

وگر نیستیمان ز هر کشوری
درم خواستیمی ز هر مهتری

بدان تا تواز روم با کام خویش
به ایران گذشتی به آرام خویش

مباش اندرین بوم تیره روان
چنین است کردار چرخ روان

که گاهی پناهست و گاهی گزند
گهی با زیانیم و گه سودمند

کنون تا سلیح و سپاه و درم
فراز آورم تو نباشی دژم

بر خسرو آمد فرستاده مرد
سخنهای قیصر همه یاد کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۹
گوهر بعدی:بخش ۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.