۳۶۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۵۵

اگر آن ماه مهربان گردد
غم دل غمگسار جان گردد

آنکه چون نامش آورم بزبان
همه اجزای من زبان گردد

ور کنم یاد ناوک چشمش
مو بر اعضای من سنان گردد

چون کنم نقش ابرویش بردل
قد چون تیر من کمان گردد

مه ز شرم جمال او هرماه
در حجاب عدم نهان گردد

یا رب این آسیاب دولابی
چند برخون عاشقان گردد

چون دلم با غم تو گوید راز
در میان خامه ترجمان گردد

از لبت هر که او نشان پرسد
چون دهان تو بی نشان گردد

چون ز لعلت سخن کند خواجو
شکر از منطقش روان گردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.