۳۳۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۴

آن ترک پریچهره مگر لعبت چینست
یا ماه شب چارده بر روی زمینست

در ابر سیه شعشهٔ بدر منیرست
یا در شکن کاکل او نور جبینست

آن ماه تمامست که برگوشه بامست
یا شاه سپهرست که بر چرخ برینست

گویند که زیباست بغایت مه نخشب
لیکن نتوان گفت که زیباتر از اینست

آن لعل گهر پوش مگر چشمهٔ نوشست
یا درج عقیقست که بر در ثمینست

هر چند نمک چون شکرت شور جهانیست
لیکن لب لعلت نمکی بس شکرینست

این نکهت مشکین نفس باد بهارست
یا چین سر زلف تو یا نافهٔ چینست

بالای بلندت که ازو کارتو بالاست
بالاش نگویم که بلای دل و دینست

خواجو اگرش تیغ زنی روی نپیچد
زیرا که تو سلطانی و او ملک یمینست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.