۳۹۲ بار خوانده شده
بوستان طلعتش را نوبهاری دیگرست
چشمم از عکس جمالش لاله زاری دیگرست
از میان جان من هرگز نمیگیرد کنار
گر چه هر ساعت میانش در کناری دیگرست
تا لب میگون او در داد جان را جام می
چشم مست نیمخوابش را خماری دیگرست
عاشقانرا با طریق زهد و تقوی کار نیست
زاهدی در مذهب عشاق کاری دیگرست
ایکه در حسن و لطافت در جهانت یار نیست
تا نپنداری که ما را جز تو یاری دیگرست
زلف مشکینت چرا آشفته شد چون کار من
یا ترا کاریست کو آشفته کاری دیگرست
بارها گفتم که دل برگیرم از مهرت ولیک
بار عشقت بر دلم این بار باری دیگرست
گرچه چین پیوسته در ابروی مشکینت خطاست
در خم زلف تو هر چین زنگباری دیگرست
شیرمردانرا اگر آهو شکارست این عجب
کاهوی چشم ترا هر دم شکاری دیگرست
از جهان خواجو طریق عاشقی کرد اختیار
بختیار آنکس که او را اختیاری دیگرست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
چشمم از عکس جمالش لاله زاری دیگرست
از میان جان من هرگز نمیگیرد کنار
گر چه هر ساعت میانش در کناری دیگرست
تا لب میگون او در داد جان را جام می
چشم مست نیمخوابش را خماری دیگرست
عاشقانرا با طریق زهد و تقوی کار نیست
زاهدی در مذهب عشاق کاری دیگرست
ایکه در حسن و لطافت در جهانت یار نیست
تا نپنداری که ما را جز تو یاری دیگرست
زلف مشکینت چرا آشفته شد چون کار من
یا ترا کاریست کو آشفته کاری دیگرست
بارها گفتم که دل برگیرم از مهرت ولیک
بار عشقت بر دلم این بار باری دیگرست
گرچه چین پیوسته در ابروی مشکینت خطاست
در خم زلف تو هر چین زنگباری دیگرست
شیرمردانرا اگر آهو شکارست این عجب
کاهوی چشم ترا هر دم شکاری دیگرست
از جهان خواجو طریق عاشقی کرد اختیار
بختیار آنکس که او را اختیاری دیگرست
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.