۱۲۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۹

ای باغبان بگو که ره بوستان کجاست
در بوستان گلی چو رخ دوستان کجاست

وی دوستان چه باشد اگر آگهی دهید
کان سرو گلعذار مرا بوستان کجاست

تا چند تشنه بر سر آتش توان نشست
آن آب روح‌پرور آتش نشان کجاست

در دم بجان رسید و طبیبم پدید نیست
دارو فروش خسته دلانرا دکان کجاست

من خفته همچو چشم تو رنجور و در دلت
روزی گذر نکرد که آن ناتوان کجاست

چون ز آب دیده ناقه ما در وحل بماند
با ما بگو که مرحله کاروان کجاست

از بس دل شکسته که برهم افتاده است
پیدا نمی‌شود که ره ساربان کجاست

در وادی فراق به جز چشمهای ما
روشن بگو که چشمهٔ آب روان کجاست

خواجو ز بحر عشق کران چون توان گرفت
زیرا که کس نگفت که آنرا کران کجاست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.