۳۶۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹

رحم بر گدایان نیست ماه نیمروزی را
مهرماش چندان نیست ماه نیمروزی را

روی پر نگارش بین چشم پرخمارش بین
لعل آبدارش بین ماه نیمروزی را

آن مهست یار رخسار شکرست یا گفتار
عارضست یا گلزار ماه نیمروزی را

جعد مشکبارش گیر زلف تابدارش گیر
خیز و در کنارش گیر ماه نیمروزی را

لعبت بری پیکر و آفتاب شب زیور
گر ندیده‌ئی بنگر ماه نیمروزی را

موسم سحر شد خیز باده در صراحی ریز
در کمند زلف آویز ماه نیمروزی را

می به می پرستان آر باده سوی مستان آر
خیز و در شبستان آر ماه نیمروزی را

یار جز جفاجو نیست گو مکن که نیکونیست
هیچ مهر خواجو نیست ماه نیمروزی را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.