۳۰۹ بار خوانده شده

غزل

ز جام عاشقی مستم دگر بار
بریدم مهر و پیوستم دگر بار

به دام عاقلی افتاده بودم
ز دام عاقلی جستم دگر بار

ز عشقت توبه کردم، چون بدیدم
ترا، آن توبه بشکستم دگر بار

وجودم نیست گشت از عشق، تا تو
نپنداری که من هستم دگر بار

مرا معذور دار، ار بر خروشم
که هم دیوانه، هم مستم دگر بار

ز دم در دامنت دست، ار بگیری
درین بیچارگی دستم دگر بار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:نامهٔ نهم از زبان عاشق به معشوق
گوهر بعدی:فرد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.