۳۵۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۱۳

جانا؛ غم ما نداشتن تا کی؟
ما را به جفا گذاشتن تا کی؟

شاخ طرب از زمین جانها تو
برکندن و غصه کاشتن تا کی؟

در حسرت خویش گونهای ما
زینگونه به خون نگاشتن تا کی؟

از لطف بما نگاه کن روزی
راز تو نگاهداشتن تا کی؟

بر یک دل مستمند سر گردان
صد درد و بلا گماشتن تا کی؟

در پای ستم چو خاک ره ما را
افگندن و برنداشتن تا کی؟

بر اوحدی شکسته، چون گردون
گردن ز جفا فراشتن تا کی؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.