۳۲۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۶۰

دانه‌ای بر روی دام انداختی
مرغ آدم را ز بام انداختی

تا شود سجاده و تسبیح رد
جرعه‌ای در کاس و جام انداختی

هر کرا خون خواستی کردن حلال
خرقهٔ او بر حرام انداختی

چون سزای سوختن دیدی مرا
در چنین سودای خام انداختی

بیدلان را چون ندیدی مرد وصل
در کف پیک و پیام انداختی

یک سخن ناگفته، ما را چون سخن
در زبان خاص و عام انداختی

دیگران را بار دادی چون کلیم
اوحدی را در کلام انداختی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.