۳۲۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۹۸

آن گل سوریست در کلاله نهفته
یا به عبیرست برگ لاله نهفته

در دهن کوچک چو پستهٔ او بین
رستهٔ دندان همچو ژاله نهفته

از گل و شکر نواله ایست لب او
داعیهٔ بوسه در نواله نهفته

سینهٔ من هر نفس که زد به فراقش
در دم او شد هزار ناله نهفته

خط خوشش را حوالتست به خونم
کی شود آن خط و آن حواله نهفته؟

در جگر اوحدی نگر، که ببینی
از غم او درد چند ساله نهفته

دم به دم او را غزل بسوزتر آید
از نظرش تا شد آن غزاله نهفته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.