۳۲۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۶۴

درین لشکر، که می‌بینی، سواری نیست غیر از تو
کسی دیگر درین عالم به کاری نیست غیر از تو

هر آن کس را که میدانی شماری برگرفت از خود
ولی زینها کسی خود در شماری نیست غیر از تو

درون پرده‌ای، لیکن چو از ما پرده برگیرد
غم عشق تو ما را، پرده‌داری نیست غیر از تو

اگر غیری نظر بازی کند با صورت دیگر
مرا منظور در آفاق، باری، نیست غیر از تو

به روز خستگی خواهند مردم یاری از یاران
من دلخسته را امروز یاری نیست غیر از تو

چو غم دادی به غم خواران، نیابد کرد تقصیری
که در غم، عاشقان را غم‌گساری نیست غیر از تو

سگ تست اوحدی، جانا، نگاهی کن به حال او
کزین نخجیرگاه او را شکاری نیست غیر از تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.