۳۱۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۲۶

دوستی با دشمنان ما مکن
سود ایشان و زیان ما مکن

خون من خوردی، دلم را غم بخور
دل ببری،قصد جان ما مکن

چون میانت خون ما ریزد، کمر
گو: فضولی در میان ما مکن

از لب خود کان دشمن بر میار
زهر قاتل در دهان ما مکن

ای که میرانی به دشنامم ز در
جز به شمشیر امتحان ما مکن

گر نبیند چشم ما جز روی تو
گوش بر آه و فغان ما مکن

راز عشقت گر بگویم آشکار
داروی درد نهان ما مکن

گر نمیرد اوحدی پیشت روان
هیچ رحمت بر روان ما مکن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.