۳۰۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۵۰

زاهدان را گذاشتیم به جنگ
ما و جام شراب و نغمهٔ چنگ

نه پی مال می‌رویم و نه جاه
نی غم می خوریم و نه ننگ

نه به اقرار دوستان شادیم
نه به انکار دشمنان دلتنگ

نه به شاهیم طامع و نه به میر
نه به بویم غره و نه برنگ

سر مظلوم و آرمان در پیش
تیغ ظالم شکارشان در چنگ

کرده از ما کسان به کیسه شکر
خورده از ما خسان، به کاسه شرنگ

آنکه ما را نمی‌هلد در شهر
سر، بهل تا همی زند بر سنگ

ننیوشیم پند زاهد خشک
جان دهیم از برای شاهد شنگ

نه به مال کسی بریم آشوب
نه به خون کسی کنیم آهنگ

نه به آیین ما کسی را راه
نه بر ایینهٔ کس از ما زنگ

بر سریر سخن نشسته به کام
اوحدی فر و اوحدی فرهنگ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.