۳۳۶ بار خوانده شده
دلدار دل ببرد و زما پرده میکند
ما را ز هجر خویشتن آزرده میکند
دل برد و جان اگر ببرد نیز ظلم نیست
شاهست و حکم بر خدم و برده میکند
ما را ز هجر خویش بده گونه مرده کرد
اکنون عتاب و عربده ده مرده میکند
یکتایی دلم ز جفا هر دمی دو تا
آن طرهٔ دراز دو تا کرده میکند
طفلان دیدگان مرا دایهٔ غمش
از خون دل برای چه پرورده میکند؟
چشمش ز پیش زلف سیه دل نمیرود
وین نازنیست خود که پس پرده میکند
گلگون اشک دیده ز درد فراق او
بر روی اوحدی گذر آزرده میکند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
ما را ز هجر خویشتن آزرده میکند
دل برد و جان اگر ببرد نیز ظلم نیست
شاهست و حکم بر خدم و برده میکند
ما را ز هجر خویش بده گونه مرده کرد
اکنون عتاب و عربده ده مرده میکند
یکتایی دلم ز جفا هر دمی دو تا
آن طرهٔ دراز دو تا کرده میکند
طفلان دیدگان مرا دایهٔ غمش
از خون دل برای چه پرورده میکند؟
چشمش ز پیش زلف سیه دل نمیرود
وین نازنیست خود که پس پرده میکند
گلگون اشک دیده ز درد فراق او
بر روی اوحدی گذر آزرده میکند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.