۳۱۷ بار خوانده شده
تا رسم جگرخواری پیش تو روا باشد
عشق ترا مشکل کاری به نوا باشد
شمشماد همی لرزد چون بید ز بالایت
بالای چنین، رعنا در شهر بلا باشد
زینسان که گریبانم بگرفت غم عشقت
این خرقه که میبینی یک روز قبا باشد
من میکنم آن طاعت کز بنده سزد، لیکن
شرطست که نگریزی، گر روز جزا باشد
خلقی ز پیت پویان، مهر تو به جان جویان
زین جمله دعا گویان تا بخت کرا باشد؟
آب غم عشق تو بگذشت ز سر ما را
وآنگه تو ز بیرحمی بگذاشته تا: باشد
لعلت نکند سعیی در چارهٔ کار من
بیچاره کسی کو را کاری به شما باشد
غم را که بها نبود در شهر کسان هرگز
آن روز که من جویم شهریش بها باشد
گر خوب شود کاری، از طلعت خود گیری
ور زشت شود، تاوان بر طالع ما باشد
گفتی که: روا گردد از من همه حاجتها
مرد اوحدی از عشقت، آخر چه روا باشد؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
عشق ترا مشکل کاری به نوا باشد
شمشماد همی لرزد چون بید ز بالایت
بالای چنین، رعنا در شهر بلا باشد
زینسان که گریبانم بگرفت غم عشقت
این خرقه که میبینی یک روز قبا باشد
من میکنم آن طاعت کز بنده سزد، لیکن
شرطست که نگریزی، گر روز جزا باشد
خلقی ز پیت پویان، مهر تو به جان جویان
زین جمله دعا گویان تا بخت کرا باشد؟
آب غم عشق تو بگذشت ز سر ما را
وآنگه تو ز بیرحمی بگذاشته تا: باشد
لعلت نکند سعیی در چارهٔ کار من
بیچاره کسی کو را کاری به شما باشد
غم را که بها نبود در شهر کسان هرگز
آن روز که من جویم شهریش بها باشد
گر خوب شود کاری، از طلعت خود گیری
ور زشت شود، تاوان بر طالع ما باشد
گفتی که: روا گردد از من همه حاجتها
مرد اوحدی از عشقت، آخر چه روا باشد؟
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.