۳۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۲

عشق بی‌علت ترنج دوستی بار آورد
گر به علت عشق ورزی رنج و تیمار آورد

چیست پیش پاکبازان کام دل جستن؟ غرض
وین غرض در دوستی نقصان بسیار آورد

در میان مهربانان مهر دار و گو مباش
همت ارباب دل خود سنگ در کار آورد

جذب مغناطیس بین کاهن به خود چون می‌کشد؟
کم ز سنگی نیستی کاهن به رفتار آورد

گر دل اندر کافری بندد جوانی پاکباز
در نهان او مسلمانی پدیدار آورد

یار گردن کش ز دامت گر چه سر بیرون برد
این کمند آخر همش روزی گرفتار آورد

گر ز خوبان دوستی خواهی، به پاکی میل کن
میل خوبان جنبش اندر نقش دیوار آورد

از برای عاشقست این ناز و غنج و چشم و روی
خواجه بهر مشتری جوهر به بازار آورد

اوحدی، گر کژ روی انکار دشمن لازمست
دوستی چون راست ورزی دشمن اقرار آورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.