۳۳۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۴

یاد تو ما را چو در خیال بگردد
عقل پریشان شود، ز حال بگردد

چون تو پسر مادر سپهر نزاید
گرد جهان گر هزار سال بگردد

ماه نبیند ستاره‌ای چو جبینت
گر چه بسی بر سپهر زال بگردد

خط سیه می‌دمد ز رویت و زنهار!
تا نگذاری که: گرد خال بگردد

عقل ندارد، که ترک روی تو گوید
چشم نباشد، کزان جمال بگردد

در هوس بوسهٔ توایم ولی نیست
زهره که کس گرد این سؤال بگردد

تن بزن، ای اوحدی، سخن چه فروشی؟
خوی بد نیکوان به مال بگردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.