۳۵۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۵

ای طیرهٔ شب طرهٔ خورشید پناهت
آرایش عالم رخ رنگین چو ماهت

تاب دل ناهید ز باد خم زلفت
آ ب رخ خورشید ز خاک سر راهت

دیباچهٔ خوبی ورق روی منیرت
عنوان شگرفی رقم خط سیاهت

بر رشتهٔ پروین زده صد سوزن طعنه
تابیدن عکس گهر از بند کلاهت

از خاک فزون گشته سیاه تو، ولیکن
آتش زده سودای تو بر قلب سپاهت

فردا به قیامت گر ازین گونه برآیی
ایزد، نه همانا، که بپرسد ز گناهت

نزدیک شود با فلک از روی بلندی
روزی که کند اوحدی از دور نگاهت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.