۴۴۰ بار خوانده شده

بخش ۱

به بغداد بنشست بر تخت عاج
به سر برنهاد آن دلفروز تاج

کمر بسته و گرز شاهان به دست
بیاراسته جایگاه نشست

شهنشاه خواندند زان پس ورا
ز گشتاسپ نشناختی کس ورا

چو تاج بزرگی به سر برنهاد
چنین کرد بر تخت پیروزه یاد

که اندر جهان داد گنج منست
جهان زنده از بخت و رنج منست

کس این گنج نتواند از من ستد
بد آید به مردم ز کردار بد

چو خشنود باشد جهاندار پاک
ندارد دریغ از من این تیره خاک

جهان سر به سر در پناه منست
پسندیدن داد راه منست

نباید که از کارداران من
ز سرهنگ و جنگی سواران من

بخسپد کسی دل پر از آرزوی
گر از بنده گر مردم نیک‌خوی

گشادست بر هرکس این بارگاه
ز بدخواه وز مردم نیک‌خواه

همه انجمن خواندند آفرین
که آباد بادا به دادت زمین

فرستاد بر هر سوی لشکری
که هرجا که باشد ز دشمن سری

سر کینه‌ورشان به راه آورید
گر آیین شمشیر و گاه آورید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:بخش ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.