۳۲۲ بار خوانده شده

قصیدهٔ شمارهٔ ۵۴ - در مدح سلطان سنجر

خسروا بخت همنشین تو باد
مشتری در قران قرین تو باد

خواجهٔ اختران غلام تو گشت
عرصهٔ آسمان زمین تو باد

خاتم و خنجر قضا و قدر
در یسار تو و یمین تو باد

آسمان و مجره و خورشید
تخت و تیغ تو و نگین تو باد

چون قضا رنگ حادثات زند
ناظرش حزم پیش‌بین تو باد

چون قدر نقش کاینات کند
دفترش صفحهٔ یقین تو باد

مشکلی کان کلیم حل نکند
سخرهٔ دست و آستین تو باد

معجزی کان مسیح پی نبرد
راه تحصیل آن رهین تو باد

در براهین رؤیت ایزد
برترین حجتی جبین تو باد

در وقایع گره‌گشای امور
رای رایت‌کش رزین تو باد

در حوادث گریزگاه جهان
حصن اندیشهٔ حصین تو باد

سعد و نحس مدبران فلک
هر دو موقوف مهر و کین تو باد

چرخ را در مصاف کون و فساد
جمله بر وفق هان و هین تو باد

رونق ملک و استقامت دین
دایم از قوت متین تو باد

ابر باران فتح و سیل ظفر
از کمان تو و کمین تو باد

سبز خنگ سپهر پیوسته
نوبتی‌وار زیر زین تو باد

آفتابی که خازن کانهاست
نایب خازن و امین تو باد

تا کس از آفرین سخن گوید
سخن خلق آفرین تو باد

مدد بی‌نهایت ابدی
از شهور تو و سنین تو باد

همه وقتی خدای عز و جل
حافظ و ناصر و معین تو باد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۵۳ - در مدح سلطان سلیمان شاه
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در تهنیت عید و مدح پیروزشاه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.