۴۴۲ بار خوانده شده

قصیدهٔ شمارهٔ ۴۸ - در تهنیت نوروز و مدح عمادالدین پیروزشاه

خسروا روزت همه نوروز باد
وز طرب شبهای عمرت روز باد

افسر پیروز شاهی بر سرت
آفتاب آسمان‌افروز باد

چون قضای گنبد فیروزگون
همتت بر کارها پیروز باد

پیش قدرت پشت و روی آفتاب
همچو اشکال هلالی کوز باد

شیر گردون پیش شیر رایتت
سخره چون آهوی دست‌آموز باد

بیلکی کز شست میمونت رود
چون اجل جوشن گسل دلدوز باد

آتشی کز نعل یک رانت جهد
چون شهاب چرخ شیطان‌سوز باد

یوزبانان ترا وقت شکار
جام شاهان کاسهای یوز باد

خصم را در گنبد گردان قرار
همچو بر گنبد قرار گوز باد

تا شب و روز جهان آینده‌اند
روزگارت روز و شب نوروز باد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۴۷ - در مدح امیرالامرا عزالدین طغر لتگین
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹ - در مدح علاء الدین
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.