۳۰۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۳

باز آهنگ بلایی می‌کنی
قصد جان مبتلایی می‌کنی

با وفاداری که دربند تو شد
هر زمان قصد جفایی می‌کنی

کی شود واقف کسی بر طبع تو
زانکه طرفه شکلهایی می‌کنی

گه گهی گر می‌کنی ما را طلب
آن نه از دل از ریایی می‌کنی

کیمیای وصل تو ناید به دست
زانکه هر دم کیمیایی می‌کنی

هست هم چیزی درین زیر گلیم
یا مرا طال بقایی می‌کنی

گردی از عشاق کشتن شادمان
راست پنداری غزایی می‌کنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.